نوع مقاله : مقاله علمی ترویجی
نویسنده
مدرس گروه معارف دانشگاه فنی وحرفه ای
چکیده
کلیدواژهها
1. مفهومشناسى
شهید مطهرىe نیازهاى جامعه بشر را به دو دسته: نیازهاى ثابت (مثل عدالت و اخلاق) و نیازهاى متغیر تقسیم مىکند، تا روشن شود که وقتى سخن از نیازهاى جامعه معاصر بیان میگردد، مقصود نیازهاى متغیر جامعه است که مشکلات و پرسشهایى را براى بشر مطرح مىکند و لازم است که قرآن و دین به آنها پاسخ دهند.
شهید مطهرى در این مورد مىفرماید: «مقتضیات زمان به معناى این است که احتیاجات واقعى در [طول] زمان تغییر مىکند؛ آن وقت احتیاجى که بشر در هر زمان دارد، یک نوع تقاضا مىکند» (ر. ک: معرفت، تفسیر و مفسران، 1387: 2/ 459ـ525؛ رضایى اصفهانى، منطق تفسیر قرآن، 1387: 1/ 355ـ368؛ شاکر، مبانى و روشهاى تفسیرى، 1382: 67ـ68؛ عبدالقادر، اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث، 1424: 450ـ479).
2. تاریخچه بحث
برای پاسخگویی به این پرسشدر طول تاریخ اسلام راهکارهای متعددی در احادیث پیامبرa و معصومانb و توسط برخی دانشمندان مسلمان مطرح شده است که مهمترین آنها عبارتند از:
1. بطون قرآن، که در احادیث پیامبرa و اهل بیتb مطرح شده (کاشانی، الأصفی، 1418: 1/ 14ـ15 و البحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، 1334: 1/ 20 و مجلسی، بحارالانوار، 1404: 89/ 95) و در هر عصری لایهای از فهم قرآن ظاهر میشود:
2. قاعده جری، که در احادیث اهل بیت مطرح شده (صفار، بصائر الدرجات، 1404: 199 و عیاشی، تفسیر عیاشی،1411: 1/ 22) و در آیات قرآن جاری میشود و مفسّر را قادر میسازد تا آیات قرآن را بر مصادیق جدید تطبیق کند.
3. رویکرد اجتماعی به قرآن که توسط سید جمال الدین اسد آبادی و محمد عبده مطرح شد و توسط سید قطب در تفسیر فی ظلال القرآن؛ آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه و مودودی در تفهیم القرآن پیگیری شد تا با توجه به بعد اجتماعی قرآن پاسخ پرسشها و نیازهای جدید در عرصه اجتماع داده شود.
4.نسخ مشروط (تمهیدی و تدریجی) که توسط علامه معرفت مطرح شد و شیوه قانون گذاری تدریجی قرآن و چگونگی برخورد با مشکلات را در هر عصر را بیان میکند (معرفت، 1423، 150، 174 و 185).
5. شهید مطهریe در آثار خود به ویژه در کتاب «اسلام و نیازهای زمان» به پرسش فوق توجه کرده و برخی از پاسخهای فوق را پذیرفته و بیان کرده است. وبحث های را که امام خمینیe در اجتهاد پویا و... مطرح نمودهاند.
کتاب هایی به صورت مستقل در باب تفسیر عصری نوشته شدهاند که، اولین پژوهش مهم به زبان فارسی در زمینه تفسیر عصری، کتاب قرآن و تفسیر عصری استاد سید محمد علی ایازی است (ر. ک: ایازی، قرآن و تفسیر عصرى، 1375:). عفت شرقاوی نیز کتاب الفکر الدینى فی مواجهة العصر (اتجاهات التفسیر فی مصرفى العصر الحدیث) را با رویکرد بررسی دین و به ویژه متن قرآن به گونه عصری تالیف نموده است (ر. ک: شرقاوى، الفکر الدینى فی مواجهة العصر (اتجاهات التفسیر فی مصرفى العصر الحدیث)، 1979:). کتابهای دیگری مانند: القرآن محاوَلةٌ لِفهم عصری تألیف مصطفی محمود (ر.ک: فهیم عزیز. علم التفسیر، 1990م: 150ـ151؛ عدنان، مدخل إلى تفسیر القرآن و علومه، 1419: 248) و نیز القرآن و التفسیر العصری اثر بنت الشاطی (فهیم عزیز. علم التفسیر، 1990: 150ـ151) از دیگر کتب مستقل درباره تفسیر عصری است.
در قسمت هایی از کتابهایی مانند: تفسیر و مفسران، مرحوم آیت الله محمد هادی معرفت، و در کتاب ارزشمند آرای متفکّران معاصر قرآنی جلد دوم و منطق تفسیر قرآن از آثار دکتر محمد علی رضایی اصفهانی، آشنایى با تاریخ تفسیر و مفسران تألیف دکترحسین علوی مهر، مبانى و روشهاى تفسیرى دکتر محمد کاظم شاکر، اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث عبدالمجید عبد السلام محتسب و اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث عبدالقادر نیز مطالبی درباره تفسیر بر اساس زمان و شرایط روز یافت میشود (ر. ک: معرفت. تفسیر و مفسران، 1387: 2/ 459ـ525؛ رضایى اصفهانى. منطق تفسیر قرآن، 1387: 1/ 355ـ368؛ شاکر، مبانى و روشهاى تفسیرى، 1382: 67ـ68؛ عبدالقادر، اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث، 1424: 450ـ479).
3. رابطه تفسیر با مقتضیات زمان
تفسیر براساس مقتضیات زمان، به صورت روزآمد سازی متون مقدس یا به عنوان تفسیر عصری، ابتدا، در میان دانشمندان مسیحی و بیشتر در بحثهای هرمنوتیک مطرح شد. آنان مسأله انطباق واقعیات و تحولات و عرضه کردن تفسیری مناسب عصر و زمان را ضروری میدانستند (ایازی، قرآن و تفسیر عصری، 1375: 33). طبق این معنا، وقتى خدا در کتاب مقدس سخن مىگوید، مفسر، آن را به گونهاى بیان مىکند که با مفاهیم روز سازگار باشد. در این صورت مفسّر کتاب مقدس به عنوان شارح معمولى عمل نمىکند، بلکه مفسرى است هدفدار و جهت دهنده که به دنبال انتقال فرهنگ و تمدن از زمانى به زمان دیگر است. یعنى متناسب با فهم مخاطبان جدید، مطالب را عرضه مىکند (دامن پاک مقدم، بررسى نظریه عرفى بودن زبان قرآن، 1380: 73). به همین دلیل است که مسیحیان در علم تفسیر خاص، مسأله تطبیق واقعیتها و تحولات و مبتنی شدن تفسیر بر علقهها و دانشهای مفسر را طبیعی میشمارند (ایازی، قرآن و تفسیر عصری، 1375: 33).
به همین دلیل در جهان اسلام، به تدریج، تغییرات بر اساس زمان و پیشرفتهای جدید ،گسترش علم و فلسفه، نیازهاى پیچیده جوامع براى راهیابى به معنویت و سعادت، دگرگون شدن لوازم و ابزار زندگى، درخواست از دین براى پاسخگویى به نیازهاى بشر و جامعه و باور به توان قرآن براى پاسخگویى به نیازمندىهاى بشر؛ در همه اعصار از ویژگىهاى عصر حاضرند (ایازی، تفسیر و مفسران، 1375: 449ـ451). از این رو در عصر جدید تحوّلى بزرگ و همه جانبه در شیوههاى تفسیرى و سبکهاى مختلف آن و روشهاى جدید در تفسیر موضوعى پدیدار گشت (شرقاوی، لفکر الدینى فی مواجهة العصر، 1979: 92ـ93). تاریخ تفسیر در یک قرن اخیر با نهضتهاى اجتماعى، به ویژه نهضتهاى اصلاح دینى در سراسر جهان اسلام همراه بوده است. نهضت نوخواهى و نواندیشى در عالم اسلام، خاستگاه و خواستههاى دینى و نیز دنیوى داشته است. سلسله جنبان نهضتهاى اصلاحطلبى در جهان اسلام، مواجهه گسترده با فرهنگ غرب بوده است که به شیوه مستقیم و غیرمستقیم بر ارزشها و نگرشهاى جامعه اسلامى به ویژه، و در درجه اول بر تحصیل کردهها و روشنفکران اثر نهاده است. خصوصیت اصلى این نهضتها در این بوده است که اسلام را دین پویا و یک نظام کامل دینى و دنیوى و اخلاقى، سیاسى، عبادى و اجتماعى مىدیدهاند.
4. مبانی تفسیر (اصول)
مبانی تفسیر قرآن به آن دسته از پیش فرضها و باورهای اعتقادی یا علمی گفته میشود که مفسر با پذیرش و مبنا قراردادن آنها، به تفسیر قرآن با لحاظ اصول تفسیر موضوعی میپردازد (شاکر، مبانى و روشهاى تفسیرى، 1382: 40). همانند:
4ـ1. عدم تحریف قرآن
مفسر در فرآیند تفسیر نیاز دارد تا اثبات کند قرآن تحریف نشده است؛ زیرا برای استدلال به یک قانون جاودانه الهی به عنوان اصول و دستوراتی برای تمامی اعصار، لازم است تا ثابت گردد از دست اندازی غیر خدا در امان مانده است.
4ـ2. الهی بودن الفاظ قرآن
مفسر در فرآیند تفسیر نیاز دارد تا اثبات کند الفاظ قرآن، همانند محتوای معنایی آن وحیانی و قدسی و الهی است؛ زیرا فقط در این صورت است که می تواند به این الفاظ به عنوان قرآن تمسک کند و آنها را تفسیر نماید.
4ـ3. نیازمندی قرآن به تفسیر
علوم و معارف نهفته در قرآن کریم داراى سطحها و مرتبههایى گوناگون است و دلالت آیات کریمه بر آن معارف، یکسان نیست؛ فهمیدن قسمتى از این معارف، براى عموم آسان است، ولى فهمیدن بخش یا مراتب دیگرى از معانى آیات قرآن، براى بسیارى از افراد ـ هرچند از ادبیات عرب بهره وافرى داشته باشند ـ بدون تفسیر ممکن نیست.
4ـ4. حجیت ظواهر قرآن
یکى از زیر ساختهاى مهم در فهم و تفسیر قرآن، حجیت ظواهرآن است، که مهمترین دلیل آن بناى عقلا است؛ چون روش عقلا در نوشتهها و گفتهها، آن است که هنگام تعیین مراد و مقصود گوینده، از ظاهر کلام او پیروى و به آن استدلال مىکنند و شارع مقدس اسلام نیز از این روش عقلایى منع نکرده است.
4ـ5. حقیقتگو و واقعنما بودن قرآن
از حضرت باقر و حضرت صادقc است: قرآن خبرهایى از گذشته داده است در آن باطل نبوده و نیز خبرهایى که از آینده میدهد حقّ است و باطل در آن راه نخواهد داشت، بلکه تمام اخبار قرآن موافق واقع میباشد (طبرسی، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، 1372: 9/ 23). نهایتاً از آنجا که قرآن حق است و از سوى حق نازل شده، زبان آن معرفت بخش و گویاى واقعیت است و نه جز آن (سعیدى روشن، تحلیل زبان قرآن و روششناسى فهم آن، 1383: 391).
4ـ6. هدفمندى و هدایت گرى قرآن
در حقیقت تمام هدف هاى تربیتى و انسانى، معنوى و مادى نزول قرآن، در همین یک جمله جمع است: «بیرون ساختن از ظلمتها به نور!» (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 1374: 10/ 262؛ جلالیان، تاریخ تفسیر قرآن کریم، 1378: 189). توجه به هدفمندى قرآن و هدایت گرى آن ،به تفسیر قرآن جهت مىدهد، یعنى مفسر قرآن به همه آیات با نگاه هدایت گرانه مىنگرد و آنها را تفسیر مىکند.
4ـ7. جاودانگی قرآن
قرآن، تنها معجزه پایدار و جاودانه است، که لزومى به همراهى آورندهاش با خود ندارد و در هر دوره و عصرى خود گویاى حقانیت خویش است؛ وجامع یعنی برای تمام دورهها و افراد. این مبنا از کلیدیترین مبانی تفسیر است که مفسر برای بهرهمندی حداکثری از ساحت قرآن، لازم است آن را بپذیرد.
4ـ8. فراگیری و شمول قرآن
مقصود از فراگیری و شمول قرآن، این است که قرآن برای همه اعصار و امصار است. برای همه نسلها و شهرهاست.
4ـ9. چند ساحتی بودن زبان قرآن
زبان قرآن، عرف خاص است که ترکیبى از زبانهاى عرفى، ادبى، علمى، چند ساحتى، چند لایه (بطون)، گاه رمزى، کنایى، مجازى، اخبارى و انشایى و تمثیلى است؛ اما زبان اسطورهاى (غیر واقعى و خیالى) نیست. در همان حال، زبان قرآن، موافق فطرت و داراى اصطلاحات خاص با معانى ویژه (مثل مؤمن، کافر، منافق، عرش، کرسى و ...) است. نیز روش شناسى خاصى در فهم و تفسیر خود دارد، یعنى داراى پیش فرضهاى بنیادین فهم و تفسیر است و تفسیر به رأى در آن ممنوع است (رضایی اصفهانی، منطق تفسیر قرآن، 1387: 1/ 166).
5. ضوابط (قواعد) تفسیر
محققان روششناسی تفسیر قرآن، علاوه بر مبانی، (اصول) ممکن است از ضوابط (قواعد) تفسیر نیز بحث کرده باشند. اگر مفسر با رعایت ضوابط تفسیر، تفسیر معتبرى ارائه کرد، منبع خوبى براى مطالعه، استفاده، نقد و بررسى دیگران مىشود (رضایی اصفهانی، تفسیر قرآن مهر، 1387: 1/ 37). ضوابط جمع ضابطه به معنای قاعده و ملاک و مناط است (واسطی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، 1414: 10/ 322). پس ضوابط قواعدی است که در صورت وجود یا عدم آن در تفسیر و ملاک قرار دادنش در فرآیند تفسیر سبب اعتبار یا عدم اعتبار نتایج تفسیر میگردد. مثل موارد ذیل :
5ـ1. عدم مخالفت با سنت قطعی
علما، سنت را این گونه تعریف می کنند:«قول و فعل و تقریر معصوم» (ر.ک: مجلسی، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، 1406: 1/ 20؛ مظفر، أصول الفقه، 1375: 2/ 61؛ سبحانی، الموجز فی أصول الفقه، 1387: 161). یعنی باید مفسر در تفسیر خود هر آنچه از سنت قطعی آمده را رعایت کند.
5ـ2. عدم مخالفت با حکم عقل قطعی
برهانهاى عقلى، قطع آور است و حجیت ذاتى دارد (ر.ک: مظفر، أصول الفقه، 1375: 2/ 21؛ فارابى، الجمع بین رأى الحکیمین، 1405: 81 ـ82). در روایات آمده است که عقل حجت باطنى است (کلینی ، الکافی، 1429: 1/ 35) در نتیجه از جمله ویژگیهای تفسیر معتبر این است که با حکم قطعی عقل مخالف نباشد.
5ـ3. عدم مخالفت با مطالب قطعی علوم تجربی
اگر مفسر بخواهد از علوم تجربی در تفسیر قرآن بهره ببرد، باید از علوم تجربی استفاده کند که قطعی هستند نه ظنی و گمانی.
5ـ4. مفسر شرایط لازم را داشته باشد
شرایطی هستند که لازمند: مثل آشنایى با ادبیات عرب یعنی صرف، نحو، لغت، معانى و بدیع؛ شناخت تاریخ و علوم قرآن؛ شناخت شأن نزولها و مواضع نزول آیات و تاریخ عرب جاهلى و صدر اسلام؛... (ر.ک: سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، 1421: 2/ 434ـ455؛ زغلول، التفسیر بالرأی قواعده و ضوابطه و أعلامه، 1425: 172ـ175؛ رضایی اصفهانی، منطق تفسیر قرآن، 1387: 1/ 113ـ114). وشرایطی دیگر که تکاملی هستند مانند: آگاهى از علم کلام و اصول دین، ایمان، علم الموهبة، آگاهى از مکاتب و علوم مرتبط با قرآن و مبانى و دیدگاهها در مورد آنها (ر.ک: سیوطی، جلال الإتقان فی علوم القرآن، 1421: 2/ 434ـ455؛ عماد على، التیسیر فی أصول التفسیر، 2006: 27ـ32؛ التفسیر بالرأی قواعده و ضوابطه و أعلامه، 172ـ175؛ رضایی اصفهانی، منطق تفسیر قرآن، 1387: 1/ 115ـ 118).
5ـ5. آشنایی با روشهای تفسیر قرآن
لازم است تا مفسری که میخواهد بر اساس مقتضیات زمان، قرآن را تفسیر نماید، علاوه بر روشهای سنتی و مشهور، از روشهای جدید و ابداعی برخی از علما نیز در صورت اثبات اعتبار آن بهره گیرد. مانند : از روش تفسیر قرآن به قرآن، روش تفسیر نقلی، روش تفسیر عقلی و اجتهادی، روش تفسیر علمی، روش تفسیر جامع، روش تفسیر اشاری با رعایت قواعد اعتباربخشی به آن (ر.ک: عمید زنجانی، مبانى و روشهاى تفسیر قرآن، 1373: 214؛ علویمهر، درسنامه روشها و گرایشهاى تفسیرى قرآن، 1381: 43ـ46). بهترین راهکار استفاده از تفسیر موضوعی است.
5ـ6. استفاده از سیاق
سیاق از جمله ضوابطی است که با توجه به راهکار تفسیر اجتهادی و نیز جامع که از تمام قرینهها از جمله، بافتشناسی متن استفاده میکند و نیز رویکرد ادبی قرآن و همچنین روش تفسیر موضوعی و نیز قرآن به قرآن کاربرد مهمی دارد (ر.ک: رجبی محمود، روش تفسیر قرآن، 1383: 109).
5ـ7. عدم جواز تقلید در تفسیر
از جمله ضوابط لازم عدم جواز تقلید در تفسیر است؛ زیرا یکی از راهکارها استفاده از شیوه اجتهاد در تفسیر است. اجتهاد مفسر اگر براساس ضوابط صورت گرفته باشد براى خودش معتبر و حجّت است، اما براى دیگران حجّت نیست. ازاینرو، تقلید از مفسران جایز نیست (ر.ک: علویمهر، روشها و گرایشهاى تفسیرى، 1381: 207؛ رضایی اصفهانی، منطق تفسیر قرآن، 1387: 1/ 136).
رعایت تناسب بین ظاهر و باطن آیات و عدم مخالفت با آیات محکم نیز از ضوابط تفسیر به مقتضای زمان است.
6. راهکارها
در این بخش به راهکارهای تفسیر براساس مقتضیات زمان پرداخته میشود که در یک نگاه کلی به راهکارهای درون متنی و برون متنی تقسیم میشوند.
6ـ1. راه کارهای درون متنی
یک. بطن پژوهی
بطن در لغت ضد ظهر است و به هر موضوع پیچیدهاى «بطن» و به هر موضوع آشکارى «ظهر» گویند (ر.ک: فراهیدی، کتاب العین، 1409: 7/ 440؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، 1412: 130). ولى به نظر مى رسد که در همه جا به یک معنا به کار نرفته است؛ بلکه حداقل در چند معنا استعمال شده است مانند: تأویل قرآن (صفار، بصائر الدرجات، 1404: 1/ 196؛ طوسی، التبیان فى تفسیر القرآن، 1410: 1/ 9؛ ماوردی، النکت و العیون، بیتا: 1/ 41)؛ مصادیق جدید آن (عیاشی، کتاب التفسیر، 1380: 1/ 11)؛ تدبّر و عمل به آن (متقی هندی، کنز العمال، 1401: 1/ 622)؛ معناى ژرف قرآن (کلینی، الکافی، 1429: 4/ 596)؛ساحتهاى مختلف آن (ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی، 1405: 4/ 107)؛ و... که دو قسم است:
اول ـ دیدگاه وجود شناختى به بطن
بر اساس این نظریه، قرآن داراى مراتب وجودى است که عالىترین مرتبه آن نزد خداى متعال بوده که در آنجا سخن از الفاظ و معانى نیست. بلکه حقایق وجودى است که توسط جبرئیل به پیامبر نازل مىشود و به مراتب پایینتر الفاظ و معانى تنزل مى یابد و از طریق پیامبر به مردم ابلاغ مىشود (رضایی اصفهانی، منطق تفسیر قرآن، 1387: 1/ 220). از مطالب امام خمینىe این دیدگاه به دست مىآید (خمینی، آداب الصلوة، 1380: 181ـ182).
دوم ـ دیدگاه معنا شناختى به بطن
بر اساس این دیدگاه، بطن قرآن از سنخ مرتبه عالى وجودى قرآن نیست؛ بلکه از سنخ معانى و مفاهیم است که بر اساس ژرفاندیشى در آیات قرآن، در ذهن انسان شکل مىگیرد (رضایی اصفهانی، منطق تفسیر قرآن، 1387: 1/ 222).
الف) بطن یعنی هدف آیه
بطن قرآن، همان هدف آیه است که با الغاى خصوصیت به صورت قاعده کلى استخراج و بر مصادیق جدید تطبیق مىشود (ر.ک: طوسی، التبیان فى تفسیر القرآن، 1410: 1/ 9؛ ذهبی، التفسیر و المفسرون، بیتا: 2/ 357؛ معرفت، التفسیر الاثرى الجامع، 1383: 1/ 30). آیت الله معرفت چنین اعتقادی دارد (ر. ک: معرفت، التمهید فی علوم القرآن، 1415: 3/ 28؛ همان، علوم قرآنى، 1381: 91).
ب) بطن قرآن؛ معناى طولى و پنهان آیه
علامه طباطبایى معتقد است که ظهر، همان معناى ظاهر و بطن معناى نهفته در زیر است، چه آن معنا یکى باشد یا بیشتر، نزدیک به معناى ظاهرى باشد یا دور از آن (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، 1417: 3/ 74).
ج) بطن قرآن، استعمال لفظ در بیش از یک معنا
آیت الله مکارم شیرازى استعمال لفظ در بیشتر از یک معنا را جایز مىداند.
د) راهکارهاى بطنگیرى از آیات قرآن
بر اساس دیدگاهى که افراد در تفسیر مسئله بطن انتخاب کردهاند، راهکار نیز متفاوت مىشود:
1. سیر صعودى از عالم شهادت به عالم غیب
براساس نظریه وجود شناختى امام خمینىe که بطن را حقیقتى نزد خدا معرفى میکند،یعنى وصول به بطون قرآن همان رجوع از شهادت مطلقه به غیب مطلق است. به عبارت دیگر، قرآن از مقام واحدیت سیر نزولى را طى کرده تا به لباس الفاظ در آمده است و براى دست یابى به حقیقت قرآن لازم است سیر صعودى انجام گیرد.
2. تدبر در آیات
بر اساس دیدگاه علامه طباطبایى، که بطن را معانى طولى نهفته در آیات مىدانست، روشن مىشود که تدبر در آیات و توجه به قرائن موجود در آیات دیگر، یعنى تفسیر قرآن به قرآن، راهکار دست یابى به بطون است.
3. انجام مراحل چهارگانه براى به دست آوردن بطن (دیدگاه آیت الله معرفت)
براساس دیدگاه آیت الله معرفت، مراحلی براى به دست آوردن بطن قرآن لازم است:
الف) به دست آوردن هدف آیه؛ ب) الغاى خصوصیت از زمان و مکان و افرادى که در اصل تحقق هدف دخالت ندارند؛ ج) استنباط قاعده کلى از آیه؛ د) تطبیق قاعده کلى مذکور برمصادیق جدید.
بنابراین همین که می توان با بطن پژوهی بر اساس راهکار آیت الله معرفت به پیام کلی آیه رسید و آن را به عنوان مناط و ملاک کلی قرار داد و دیگر مصادیق معاصر را بر اساس آن انطباق داد و نیز از تفسیر به رأی رهایی یافت که بدون قاعده پیامی را برای آیات قرار ندادهایم. روش بطنگیری از آیات آیت الله معرفت، در مواردی می تواند پیام آیات را در مسایل روز بیان کند .
دو. نسخپژوهی
دیدگاه دوم آیت الله معرفت در زمینه استفاده روزآمد از قرآن، ابتکارات در نسخ پژوهی است. با توجه به تطوّر فکری علاّمه معرفت در مورد نسخ و برای روشن شدن مطلب ضروری است که معانی و اقسام نسخ و دیدگاههای صاحب نظران در این مورد به صورت اجمالی بیان می شود. سپس به ابتکارهای ایشان پرداخته می شود.
اول ـ نسخ مشروط
در این مورد قانون گذار، در شرایطى خاص حکمى قرار مىدهد که مشروط به آن شرایط است و هنگامى که شرایط تغییر کرد حکم را تغییر مىدهد. مثل آیات جنگ و صلح، که دستور صلح و مدارا با کفار و مشرکان در شرایط ضعف مسلمانان در مکه بوده است اما در شرایط مدینه که مسلمانان قدرتمند شدند، حکم جنگ و قتال با کفار و مشرکان صادر مىشود. به عبارت دیگر در شرایط مدینه احکام صلح با کفار و مشرکان (آیات صفح و قتال) به نوعى تغییر مىکند و نسخ مىشود. و هرگاه شرایط مسلمانان در هر عصرى مثل شرایط مدینه باشد حکم جنگ و دفاع جارى مىشود (ر.ک: معرفت، التمهید فی علوم القرآن، 1415: 2/ 286؛ همان، علوم قرآنى، 1378: 255).
دوم ـ نسخ تمهیدى
در این مورد قانون گذار مىخواهد یک سنت یا حکم غلط که در جامعه جارى است را تغییر دهد. ولى از آنجا که به خاطر شرایط خاص حاکم بر جامعه بشرى نمىتواند یکباره آن حکم را تغییر دهد، مقدماتى فراهم مىکند که کمکم این سنت یا حکم غلط از صفحه جامعه حذف شود. مثل برخورد قرآن و پیامبرa و اهل بیتb با بردهدارى که در جامعه بشرى مقارن ظهور اسلام به صورت یک عادت و جزء لاینفک نظام اجتماعى، اقتصادى و نظامى درآمده بود.
سوم ـ نسخ تدریجى
در این مورد قانون گذار مىخواهد مرتبهاى شدید از یک حکم را اجرا کند و سنت غلطى را از جامعه بر طرف کند، ولى به خاطر شرایط حاکم بر جامعه امکان ندارد از این رو مراتب ضعیف حکم را اعلام مىنماید و کم کم مراتب شدیدتر را بیان و اجرا مىکند. مثل مراتب برخورد قرآن با شرابخوارى که در بین مردم رواج داشت، بنابراین همین که میتوان با نسخ مشروط و تمهیدی و تدریجی به شبهات روز که در شبکههای ماهوارهای نیز پخش میگردد، پاسخ گفت، نشان دهنده کاربرد این نوع نسخ در پاسخگویی قرآنی و تفسیری بر اساس مقتضیات زمان است.
6ـ2ـ راهکارهای برون متنی
همانگونه که در مقدمه بیان گردید، راه کاری است که با نظریهپردازیهای بیرون از متن قرآن به دست آمده است. در ادامه به مهمترین راهکارهای برون متنی پرداخته میشود:
یک. قضیه حقیقیه بودن برخی از مهمترین گزارههای قرآنی
شهید مطهری همچون علمای اسلام، قوانین اسلامی از جمله قوانین قرآن را قضایای حقیقی میداند که حکم روی عنوان میرود و در هر زمان بر مصادیق جدید تطبیق میگردد و از قبیل احکام خارجی و شخصی نیست که مخصوص مکان، زمان و افراد خاص است. علما معتقدند، اسلام که قانون وضع کرده، به شکل قضایای حقیقیه وضع کرده؛ یعنی طبیعت اشیا را در نظر گرفته و روی طبیعت، حکمی برده. مثلاً گفته است خمر حرام است یا گوشت گوسفند حلال است و یا غصب حرام است (ر.ک: مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، 1385: 21/ 286ـ288). قوانین قرآنی در مورد اقتصاد، ارث، دیات، قصاص، حدود، ازدواج، طلاق و امثال آنها از باب قضایای حقیقی است که مربوط به زمان، مکان، اشخاص و فرهنگ خاص نیست و در تمام زمانها و مکانها جاری میشود (حسینی تهرانی، ولایت فقیه در حکومت اسلام، 1421: 1/ 233).
دو. نظریه منطقة الفراغ
شهید صدر نظریه «منطقة الفراغ» را در حوزه اقتصاد در کتاب «اقتصادنا» مطرح کرده است، لیکن این نظریه ظرفیت زیادی دارد که میتواند در حوزههای مختلف قرآنی همچون سیاست، مدیریت، تربیت کارآمد باشد و راه کاری برای پاسخگویی قرآن به نیازهای زمان باشد. «منطقة الفراغ» از نظر شهید صدر عبارت است از: اموری که شارع در مورد آنها، حکم خاص بیان نکرده و احکام آنها را به دولت و ولی امر واگذار کرده است که طبق اهداف عامّ اسلامی و مقتضیات هر زمان بیان شود (صدر، اقتصادنا، 1418: 3/ 443). این نظریه ویژگیها و لوازمی دارد که عبارتند از:
1. منطقه الفراغ اقتصاد اسلام را متحرک میکند و روشن میسازد که اقتصاد اسلامی برای یک دوره نیست (همان، 801).
2. احکام پیامبرa در منطقه الفراغ احکام دایمی نیست، چون پیامبر به عنوان ولی امر حکم کرده نه به عنوان پیامبر (همان، 799).
3. احکام در این منطقه تطبیقی و بر اساس مصالح و اهداف است (همان).
4. منطقه الفراغ برای تنظیم روابط انسان و طبیعت در ضمن یک عنصر متحرک وضع شده است و قابل تسری در حوزه اجتماعی یعنی روابط انسان با انسانهای دیگر و ... نیز میشود.
5. حاکم اسلامی ولایت شرعی در منطقه الفراغ دارد. (مثلاً در زمینها و قوانین اقتصادی و...) حق تشریع دارد (همان، 443).
6. پیامبردر عصرش احکام منطقه الفراغ را بر اساس اهداف شریعت در ظرف اجتماعی که زندگی میکرده بیان کرده است (همان).
7. منطقه الفراغ هم قوانین دارد و رها شده نیست که نقص شریعت باشد و ولی امر حق تدبیر دارد با تشریع ثانوی طبق ظروف. یعنی احکام الهی غیر از احکام حکومتی رسول و اولی الامر است (همان). قلمرو منطقه الفراغ، مربوط است به هر فعلی که از نظر شریعت مباح محسوب شود و در این صورت ولی امر میتواند با دادن یک صفت ثانوی به آن فعل، از آن منع کند یا بدان امر نماید. اما مواردی که حرمت عام تشریعی آن اثبات شده است مانند ربا، ولی امر نمی تواند در آن حقی داشته باشد؛ زیرا طاعت واجب از ولی امر، محدود است در حدودی که با طاعت خدا و احکام عامه در تعارض نباشد (همان، 804). نمونههای احکام منطقه الفراغ در شریعت وجود دارد، مانند: نهی پیامبر از منع جدایی آب و چراگاه (کلینی، الکافی، 1429: 5/ 293) و فروش میوه قبل از به وجود آمدنش (حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 1409: 18/ 215) وبا توجه به موضوع منطقه الفراغ اسلام برای هر چیزی حکمی خواهد داشت. که می توانند پاسخگو با شرایط زمان باشد.
سه. تفسیر موضوعی
مطالعات موضوعى قرآن سابقه طولانى دارد، اما رشد تفسیر موضوعى قرآن پدیدهاى نو آمد به شمار مىآید که در چند دهه اخیر بالنده شده است.
اما در دو دهه اخیر شیوه تفسیر موضوعى بالندگى خاصى پیدا کرد و تفاسیر متعدد در موضوعات متنوع نگاشته شد (ر.ک: رضایی اصفهانی، اعجازها و شگفتى هاى علمى قرآن، 1387: 14).
الف) تفسیر موضوعى درون قرآنى
این شیوه کهنترین روش مطالعه موضوعى قرآن است. که براساس روش تفسیر قرآن به قرآن استوار شده، و محقق مىکوشد با استفاده از قرائن نقلى درون متنى به معانى و مقاصد آیات پى ببرد و نتایج جدیدى به دست آورد. پیش فرضهاى اساسى این روش تحقیق، حجیت ظواهر قرآن، اعتبار روش تفسیر قرآن به قرآن و اصل عدم اختلاف (به صورت تضاد و تناقض) در آیات قرآن است (ر.ک: رضایی اصفهانی، اعجازها و شگفتىهاى علمى قرآن، 1387: 13).
ب) تفسیر موضوعى برون قرآنى
پایهگذار این شیوه شهید صدر است. ایشان با طرح این مسأله که باید در تفسیر موضوعى، موضوعات را از متن جامعه گرفت یعنى نیازها و مشکلات را به صورت پرسش به محضر قرآن عرضه کنیم و با جمع آورى آیات مرتبط و تفسیر موضوعى آنها، پاسخ خود را دریافت کنیم (صدر، المدرسة القرآنیة، 1421: 19/ 23).
ج) تفسیر موضوعی میانرشتهای
یکى از حوزههاى تحقیقات قرآنى، مطالعات بین تفسیر قرآن و علوم تجربى است که از دیرباز مورد توجه مفسران قرآن و برخى صاحب نظران و متخصصان علوم طبیعى و انسانى بوده است. تفسیر موضوعی با زمینه مطالعات میانرشتهای میتواند نیازهای روز را به وسیله قرآن پاسخ دهد. مطالعات میانرشتهاى (نظریه مذکور توسط حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد علی رضایی اصفهانی به کرسیهای نظریهپردازی ایران ارائه شده و در سال 1394 پیش کرسی آن در جامعة المصطفی العالمیه زیر نظر کرسی علوم نقلی کشور برگزار شده است) را اینگونه تعریف کردهاند: آن چنان که در پیش کرسی نظریهپردازی توسط دکتر رضایی اصفهانی بیان شده است، تفسیر موضوعی میانرشتهای یعنی بررسی یک مسأله یا موضوع با دو رویکرد قرآنی و علمی و به دست آوردن مواضع وفاق و خلاف و در نهایت بهرهگیری از موارد مشترک همراه با اختصاصات قرآنی و نیز بهرهگیری از موارد مثبت و صحیح دانشهای جدید همراه با نفی موارد منفی و غیر صحیح از منظر قرآنی که منتهی به تولید دانش جدید میانرشتهای میشود. منظور از علوم در این نظریه، علوم تجربی اعم از علوم طبیعی و انسانی است هر چند که ثقل بحث بر محور علوم انسانی است (قراملکی، روششناسى مطالعات دینى، 1380: 337).
چهار. راهکارها در حوزه منابع دین
منابع دین شامل قرآن، سنت و عقل و اجماع میشود. شهید مطهری به سه مورد اول اشاره کرده است.
الف) عقل تشریعی
برهانها و دادههای قطعی عقل معتبر است و عقل یکی از منابع دین و حجت باطنی به شمار میرود (ر.ک: کلینی، الکافی، 1429: 1/ 35). شهید مطهری بر این باور است که اسلام بر اساس قانونگذاری، روی عقل به عنوان یک اصل تکیه کرده است، که فقها این مطلب را به طور قطع قبول کردهاند؛ این مسئله متضمن این مطلب است که اسلام تضادی میان عقل و منابع دیگر اگر قطعی باشند نمیبیند؛ احکام، تابع مصالح و مفاسد واقعی هستند؛ یعنی واجبها تابع مصلحتهای ملزمه برای بشر است و حرامها تابع مفسدههای ملزمه. مصلحتها و مفسدهها به منزله علل احکامند. حال اگر در جایی که قرآن یا سنت ساکتند، به حکم عقل، مصلحت یا مفسدهای کشف شود، با ملاحظه روح اسلام که اگر مصلحت مهمی باشد اسلام از آن صرفنظرنمیکند و اگر مفسده مهمی باشد اسلام اجازه نمیدهد فوراً به حکم عقل، حکم شرع کشف میشود. پس لزومی ندارد که در قرآن و سنت دلیلی باشد (ر.ک: مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، 1385: 21/ 298ـ299). بنابراین در مسائل شرعی اگر عقل به مصلحت یا مفسده موضوعی رسید، حتی اگر از دیگر منابع حکمی برای آن نرسیده باشد، عقل می تواند حکم صادر کند.
ب) مرجعیت علمی اهل بیتb
شهید مطهری، سه مقام اساسی برای پیامبر اسلام برمیشمارد: مقام رسالت و ابلاغ احکام الهی؛ مقام داوری و قضاوت؛ مقام حکومت بر مردم. این سه مقام از پیامبرa به امامان معصومb تفویض شده است و بدینسان خط نبوت به وسیله امامت استمرار یافته است. البته پیامبری او دیگر نایببردار نیست، اما پیغمبر مبین احکام است. باید مشخص کند که بعد از من احکام را چه کسی بیان میکند، با این تفاوت که پیامبر خودش هر چه احکام میگرفت از وحی الهی میگرفت، ولی شخص بعد از او باید احکام را از پیامبر گرفته باشد و به مردم ابلاغ کند. این همان امامت است. امامت، مقام علمی و مرجعیت علمی است. مقام قضاوت هم همینگونه است. با رحلت پیامبرa، مقام قضاوت نمیمیرد، چون مردم به قضاوت احتیاج دارند. بعد از پیامبر هم، بین مردم مشاجرات صورت میگیرد و باید مقامی باشد که بین آنها فصل خصومت و قضاوت کند. بنابراین پیامبر باید تکلیف قضاوت را برای بعد از خودش مشخص کند که بعد از من چه کسی باید قاضی باشد. این مقام، مقام امامت است، مقام حکومت است. شهید مطهری استمرار امامت در ادامه نبوت را یکی از نعمتها و امتیازات شیعه برمیشمارد که نقش مؤثری در حل مشکلات و پاسخگویی به مسائل زمان داشته است. او مینویسد: «لهذا این امر، مشکل اقتضای زمان را برای ما شیعیان حل کرده است» (ر.ک: همان، 150ـ151).
سپس شهید مطهری اختیارات پیامبر و امامان معصومb و مجتهدان جانشین آنها را یکی از راههای پاسخگویی به نیازهای زمان میداند. پیامبر طبق اختیارات خودش عمل میکند. و لهذا مجتهد باید تشخیص دهد کدام کار پیامبر به وحی بوده و کدام کار پیامبر به موجب اختیار او، که چون به موجب اختیار خود پیامبر بوده تابع زمان خود پیامبر است، زمان که عوض شد ممکن است این گونه نباشد. این اختیارات از پیامبر به امام منتقل میشود و از امام به حاکم شرعی مسلمین. بسیاری از تحریمها و تحلیلهایی که فقها کردهاند ، که همه هم امروز قبول دارند بر همین اساس بوده است (ر.ک: همان، 336ـ337).
پنج. راهکارها در در حوزه روشها و قواعد
استاد مطهری پیشنهادات دیگری به عنوان راهکارهای روشی و قاعدهای ارائه میدهد.
الف) اجتهاد پویا
یکی از راهکارهای مهم پاسخگویی به مشکلات و پرسشهای هر عصر اجتهاد پویاست که مجتهد بر اساس منابع معتبر یعنی قرآن، سنت، عقل و اجماع به استنباط میپردازد، و پاسخ لازم را به پرسشهای زمانه ارائه میکند. شهید مطهری به این راهکار توجه ویژه داشته و اجتهاد را بر دلایل قرآنی استوار میکند و اجتهاد را قوه محرّکه اسلام میخواند (همان، 159). شهید مطهری عرصههای مختلفی را برای اجتهاد در دین مطرح میکند از جمله:
اول. تعیین مصادیق جدید
شهید مطهری یکی از کاربردهای اجتهاد را در استنباط مصادیق جدید از قرآن معرفی میکند و با ذکر مثالی میفرماید: در قرآن آمده است: Pوَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهَ وَ عَدُوَّکمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللهُ یعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیءٍ فی سَبیلِ اللهِ یوَفَّ إِلَیکمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَO (انفال/ 60): و هر چه در توان دارید، از نیرو و از اسبهاى آماده براى (مقابله با) آن (دشمن) آماده سازید؛ در حالى که بدان دشمن خدا و دشمنتان و (همچنین) گروه دیگرى غیر از اینها را، که [شما] آنان را نمىشناسید [و] خدا آنها را مىشناسد ـ بترسانید. و هر چه در راه خدا مصرف مىکنید، به طور کامل به شما بازگردانده مىشود، در حالى که به شما ستم نخواهد شد. اعدوا لهم ...امروز مصادیق جدیدی دارد که سلاحها باید نسبت به زمان حاضر پیشرفت پیدا کند. تا بتواند قدرت باز دارندگی داشته باشد.
دوم. تشخیص موارد اهم و مهم
شهید مطهری، رعایت مصلحت اقوی و اجرای قاعده اهم و مهم را یکی از راهکارهای دینی برای پاسخ گویی به نیازهای مقتضیات زمان میداند و معتقد است، همین مطلب به اسلام یک خاصیت جاویدان داده است که دستورها انعطاف پیدا میکنند؛ یعنی اگر در مقابل دو دستور از دستورهای دین قرار میگیریم و در آن واحد قادر نیستیم هر دو را اطاعت کنیم، باید فکر کنیم که از میان آن دو دستور کدام یک مهمتر است، آن را که اهمیت کمتری دارد، فدای آن که اهمیت بیشتری دارد میگردد (همان، 168). یا مانند تشخیص بین رد شدن از زمین غصبی برای نجات یک شخص که، نجات زندگی یک فرد مهمتر است یا نرفتن در زمین غصبی ،که قطعا نجات جان یک فرد مهمتر است . شهید مطهری تشخیص صحیح موارد اهم و مهم را وظیفه مجتهد میداند که تشخیص صحیح داشته باشد، مهمتر را بگیرد و مهم را رها کند.
سوم. توجه نظام قانونگذاری
نظام قانونگذاری در قرآن و اسلام به گونهای طراحی شده است که پاسخگوی بسیاری از مشکلات و مسائل نو پدید جامعه بشری خواهد بود. شهید مطهری با عنایت به نقش عقل و اجتهاد در دین اسلام، به تأثیر سیستم قانونگذاری اسلامی و قرآن در پاسخگویی به مسائل انسان معاصر و حل مشکلات او توجه داده است.
چهارم. قوانین ثابت و متغیر
شهید مطهری در این مورد معتقد است که نیازهای بشر دو گونه است: ثابت و متغیّر. در سیستم قانونگذاری اسلام برای نیازهای ثابت، قانون ثابت وضع شده و برای نیازهای متغیر، قانون متغیر. ولی قانون متغیر قانونی است که اسلام آن را به یک قانون ثابت وابسته کرده و آن قانون ثابت را به منزله روح این قانون متغیر قرار داده که خود آن قانون این قانون، متغیر را تغییر میدهد، در واقع خود اسلام است که آن را عوض میکند (همان، 326ـ327).
پنجم. احکام اولیه و ثانویه
تغییر حکم اولی به ثانوی یکی از راهکارهای حل مشکلات بشر است. قرآن کریم این مطلب را مورد توجه قرار داده است، برای مثال: خوردن گوشت مردار و خون و گوشت خوک حرام است، اما در هنگام اضطرار خوردن آنها را جایز اعلام کرده است. شهید مطهری نیز به این مسأله توجه کرده و نوشته است: گاهی ممکن است تکلیف مردم در دو زمان فرق کند: در یک زمان یا یک شرایط و یک مکان، یک امر حرام باشد، همان امر در زمان و شرایط دیگر حلال و گاهی واجب باشد (ر.ک: همان، 289).
ششم. تفویض قانونگذاری در جزئیات به مردم
کلیات قوانین اسلامی در قرآن و سنت پیامبر بیان شده است، اما برخی از مقررات جزئی مشخص نشده است؛ چون در آن عصر نیاز به آنها نبوده است، مانند: قوانین راهنمایی و رانندگی، دراین موارد مسلمانان حق دارند در چارچوب قوانین شرعی به وضع قانون و تنظیم امور زندگی خود بپردازند. و این یکی از راهکارهای پاسخ گویی به نیازهای زمان است (ر.ک: همان، 117ـ118).
هفتم. قوانین کنترل کننده
شهید مطهری در این باره معتقد است، در متن قوانین اسلام یک سلسله قوانین وضع شده که کارشان کنترل قوانین دیگر است و اسلام برای این قوانین کنترل کننده، حق «وتو» قائل شده است.گاهی دلیلی بر دلیل دیگر حاکم است (ر.ک: همان، 335).
شهید مطهری به قاعده «لاضرر» و «لاحرّج» مثال می زند. این قاعده در تمام قواعد و قوانینی که اسلام در عبادات، معاملات و در هر مورد وضع کرده حاکم و ناظر است. مانند وجوب وضو برای نماز (مائده/ 6) اما «قاعده لاضرر» میگوید: اگر وضو برایت ضرر دارد، وضو نگیر، قاعده لاضرر و لاحرج در بسیاری از احکام ومسائل امروزی جاری وبرای پرسشها توان پاسخگوی ایجاد میکند.
ب) نقش زمان و مکان در اجتهاد
بر اساس نظر برخی فقها مانند امام خمینیe، زمان و مکان در موضوعات و احکام و اجتهاد تأثیر دارد و همین مطلب زمینهساز پاسخگویی اسلام به نیازهای انسان معاصر است. در این رابطه موضوعات و احکام و اجتهاد از قرآن نیز از آن تبعیت میکند چرا که زیرمجموعه کلی اسلام است. امام خمینیe در حوزه فقه، نظریهای را به عنوان نقش زمان و مکان در اجتهاد بیان نمودند که تأثیر زمان و مکان را در تغییر موضوعات و در نتیجه تغییر احکام روشن میسازد. ایشان در سخنان مختلف در میان اقشار یا مصاحبهها به این نکته اشاره نمودهاند. به عنوان نمونه در مصاحبه با آقاى «کرککروفت»، استاد دانشگاه روتکرز آمریکا بیان کرده اند «قوانین اسلام همیشه با شرایط زمان و مکان قابل تطبیق است» (خمینی، صحیفه امام، 1375: 5/ 293). هر چند که این نظریه مربوط به فقه است، لیکن در مباحث قرآنی به ویژه آیاتالاحکام راهگشا است و میتواند پاسخی برای مهمترین پرسش عصر ما در مورد قرآن باشد که قرآن چگونه پاسخگوی نیازهای انسان معاصر است؟ چنان که امام خمینیe در پیامی به مجمع تشخیص مصلحت نظام بیان داشته است: «یکى از مسائل بسیار مهم در دنیاى پر آشوب کنونى نقش زمان و مکان در اجتهاد و نوع تصمیمگیریها است» (همان، 21/ 217).
موضوع، عبارت است از شخص یا شیئى که فعلیت یافتن حکم متوقّف بر وجود آن است؛ مانند عنوان «مسکر» در حرمت شرب خمر و عنوان «مستطیع» در وجوب حج (صدر، دروس فى علم الاصول، 1397: 158). متعلّق در احکام به عقیده همه فقها همان افعال مکلّفین و همان چیزى است که از بنده طلب مىشود (نائینی، فوائد الاصول، 1376: 1/ 145). در ادامه به بررسی انواع تأثیر زمان و مکان در موضوعات پرداخته میشود:
اول. تغییر مصداق
براى تغییر مصداق مثالهاى فراوانى وجود دارد از جمله: موضوع وجوب حج عنوان مستطیع است؛ ولى ممکن است کسى در زمان خاصّ با توانایى مخصوص و محدود، مستطیع به حساب آید و در زمانى دیگر که تحقّق عنوان استطاعت غناى بیشترى را مىطلبد مستطیع نباشد، چنان که خصوصیت مکانى نیز ممکن است سبب چنین تغییر و تبدّلى گردد. فقیر یکى از مصارف خمس و زکات است؛ ولى مصداق آن با اختلاف زمان و مکان تغییر مىکند، زیرا ممکن است در یک مکان به کسى با درآمد محدودى فقیر اطلاق شود و در مکانى دیگر به کسى که از درآمدى بالاترى نیز برخوردار است، زیر خط فقر اطلاق شود (حکیم، الاصول العامه للفقه المقارن، 1418: 275).
دوم. تبدیل موضوع با تغییر درونى آن
مانند آنچه در احکام مطهرات ذیل عنوان استحاله، انتقال و انقلاب ذکر شده است. مراد از استحاله در اینجا استحالۀ موضوع پیشین و تبدیل آن عرفاً به موضوع دیگر است و دلیل بر مطهریت استحاله این است که با استحاله، موضوع جدیدى غیر از آن موضوعى که به نجاستش حکم شده بود، به وجود مىآید (خویی، التنقیح فى شرح العروة الوثقى، 1418: 3/ 168).
سوم. توسعه و تعمیم مصداق
طبق منابع روایى، احتکار منحصر در چند نوع موادّ غذایى خاصّ است؛ ولى برخى از فقها موارد احتکار را محدود به این مواد غذایى نمىدانند، چون ملاک و معیار تشریع آن نجات مردم از تنگناهاى اقتصادى به هنگام عسر و حرج است و موضوع واقعى حرمت احتکار کمبود اقتصادى است که سبب عسر و حرج مىشود. در نتیجه مصادیق جدیدى با گذشت زمان و تغییر مکان بر آنچه در روایت ذکر شده، اضافه مىگردد (ر.ک: خویی، مصباح الفقاهة، 1417: 5/ 497).
چهارم. تضییق و تخصیص مصادیق
زمینى که احیا شود طبق اطلاق روایاتى از قبیل «من أحیا ارضاً مواتاً فهى له» (طوسی، تهذیب الاحکام، 1407: 7/ 152) به ملکیت احیاکننده در مىآید؛ ولى گذشت زمان و پیشرفت وسایل کشاورزى باعث کشف دقیق موضوع و در نتیجه سبب تضیق و تخصیص مصادیق موضوع احیا به مواردى مىشود که مایه سلطه اقتصادى و طبقاتى نشود و به حدودى که حاکم آن را تعیین مىکند، محدود گردد.
پنجم. پیدایش مصادیق جدید
در بستر زمان و مکان و تأثیر عوامل گوناگون، مصادیق جدیدى براى موضوعات احکام پدیدار مىشود و مسائل جدیدى را وارد فقه مىکنند؛ موضوعات جدیدى مانند بورس اوراق بهادار، حقوق و مالکیتهاى فکرى (حق التألیف، حق الاختراع، حق الطّبع، حق الانتشار) که هر یک نیازمند حکم خاصّ خود است و نوعاً تحت عمومات و اطلاقاتى، همانند: Pأَوْفُوا بِالْعُقُودِO (مائده/ 1) Pأَحَلَّ اللّهُ الْبَیعَO (بقره/ 275) و Pأَوْفُوا بِالْعَهْدِO (اسراء/ 34) قرار مىگیرند.درست است که این قبیل موضوعات جزء مسائل مستحدثه محسوب مىشود؛ ولى چون شباهتى به تأثیر زمان و مکان در موضوعات دارد در اینجا به آن اشاره شد.
شش. توجه به عرف در تطبیق قرآن با زندگی معاصر
یکی از مطالبی که قرآن کریم و احادیث اهل بیتb بدان اشاره کردهاند نقش عرف در زندگی است که این مطلب میتواند پاسخی دیگر به مهمترین پرسش عصر ما باشد که میپرسند: قرآن کریم که با توجه به جامعه عرب صدر اسلام و آداب و رسوم آن نازل شده است چگونه میتواند پاسخگوی جوامع امروزی با آداب و رسوم متفاوت باشد؟ میتوان گفت: عرف و معروف علاوه بر مطالب مورد پذیرش عقل، شرع و فطرت، شامل آدابی است که نزد عقلا پذیرفته شده و مردود نباشد. یعنی هنجارهای اجتماعی که مورد پذیرش عقل اجتماعی است. قرآن معیار هنجارهای اجتماعی را عرف شرعی قرار داده و امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه فردی و اجتماعی مسلمانان میداند. که تربیت فردی و اجتماعی مخاطبان بر اساس آنها شکل میگیرد (خمینی، تحریر الوسیلة، 1376: 363). اینجاست که شناخت معروف و منکر و به عبارت دیگر شناخت عرف، مهم جلوه میکند. ممکن است در فرهنگ و عرف هر ملتی، خرافاتی نیز وجود داشته باشد که به عنوان آداب صحیح تلقی شود، بنابراین لازم است معیارهایی برای آداب و عرف صحیح از غیرصحیح ارایه گردد. به نظر میرسد آداب و عرف صحیح آن است که: اولاً. مورد پسند عقل یا وحی یا فطرت انسان باشد؛ ثانیاً. مخالف محکمات عقلانی، وحیانی و علمی نباشد وگرنه خرافه به شمار میآید. در احادیث برخی آداب عرفی در مورد غذا خوردن، راه رفتن، لباس پوشیدن و... اشاره شده است. هنگامی که یکی از اصحاب امام صادقg به آن حضرت عرض کرد که، امام علیg لباس خشن و ارزان قیمت میپوشید ولی شما لباس جدید بر تن میکنید حضرت فرمود: امام علیg در آن زمان لباسی میپوشید که ناپسند نبود ولی اگر امروز میپوشید مشهور میشد. سپس فرمود: «فَخَیرُ لِبَاسِ کلِّ زَمَانٍ لِبَاسُ أَهْلِهِ» (کلینی، الکافی، 1429: 1/ 412)؛ بهترین لباس هر زمان، پوشش مردم آن (عصر) است.
از اینگونه احادیث استفاده میشود که لباس تابع عرف است و نباید پدر و مادر یا مربیان و معلمان و مسئولان جامعه بر یک نوع لباس تعصب ورزند و نسل جدید را بر پوشیدن لباسهای سنتی خود اجبار کنند. اگر عرف از مواردى باشد که دلیلى بر نفى و اثبات آن از سوى شارع وارد نشده باشد، محکوم به اباحه ظاهرى است (ر.ک: حکیم، الاصول العامه للفقه المقارن، 1418: 423؛ سبزوارى. تهذیب الأصول، 1414: 1/ 196؛ ولایی، فرهنگ اصطلاحات اصول، 1387: 1/ 390).
برخی آداب عرفی در اموری مثل غذا خوردن ، غیر از موارد غذاهای حرام ، لباس پوشیدن غیر از موارد واجب مثل حجاب و شیوه راه رفتن، خوابیدن، خانه ساختن، مراسم ازدواج ، غیر از مسائل شرعی شیوههای معاشرت و دیگر موارد از اموری است که از عرف اخذ میشود و بر اساس آن مردم هر قوم و ملت تربیت میشوند (ر.ک: آملی، تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم، 1422: 2 / 157).
برخی شیوهها و آداب معاملات ،غیر از امور شرعی بر اساس عرف هر کشور انجام میشود که برخی مقررات قانونی نیز در این مورد از عرف گرفته میشود که مردم بر این شیوهها و آداب تربیت میشوند (ر.ک: علیدوست، فقه و عرف، 1388: 133ـ176). تشخیص برخی موضوعات معمولاً در شریعت به عهده عرف گذاشته شده است که اهل خبره یا عرف عمومی تعیینکننده آن هستند. مثل قیمت اشیاء و مبلغ فطریه و جنس آن و... که مردم بر این شیوه تربیت میشوند (ر.ک: همان، 353ـ387). شناخت عرف زمانه و قلمرو آن و حدود شرعی آن در پاسخگویی قرآن به نیازهای انسان معاصر مؤثر است.
هفت. ابتناء علوم انسانی بر قرآن
رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنهای (دامت برکاته) از نظریه پردازان این عرصه است. ایشان در موارد متعددی به لزوم تحول در علوم انسانی اشاره کرده و شیوه آن را استفاده از قرآن کریم در مبانی این علوم بر شمرده است. این دیدگاه از آن جهت مهم است که مهمترین مشکل شرق در مواجهه با علوم انسانی ساخته غرب، آن است که علوم انسانی عصر جدید در غرب بر اساس مبانی اومانیستی و سکولاریستی و ... مورد پذیرش فرهنگ غرب شکل گرفته است و به همان صورت ترجمه و در اختیار دانشجویان کشورهای شرقی قرار گرفته است که به صورت ناخودآگاه ذهن بسیاری از آنان را همسو با فرهنگ غرب میسازد و نوعی تسلط فرهنگی و استعمار نو را سامان میدهد. رهبر معظم انقلاب، با تیز بینی به این مشکل توجه کرد و راهکار قرآنی برای آن ارائه کرد. از دیدگاه معظم له علوم انسانی جهت دهنده و فکرساز است و مسیر و مقصد حرکت جامعه را تعیین میکند. میتوان گفت یکی از دلایل مهم تأکید ایشان بر علوم انسانی این است که ایران کشوری در حال توسعه است و برای پیشرفت و توسعه، الگوی کاملی لازم است که مقصد و مسیر براساس آن روشن میشود. تعیین این الگو و معیارها و شاخصهای توسعه بر عهده علوم انسانی میباشد. چگونگی تفسیر هستی شناسانه از انسان و این که او را موجودی تک بعدی و یا دو بعدی بدانیم تأثیر عمیقی بر نظام اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دارد و بر همین اساس الگوی توسعه تعیین میشود (حسینی خامنه ای، بیانات، دیدار با استادان و دانشجویان دانشگاههای کردستان، 27/2/88). مهمترین ارشادات رهبری در این رابطه به قرار ذیل میباشد:
اول. تولید علم و نظریهپردازی
یکی از مهمترین ارکان استقلال و پیشرفت کشور تولید علم در همه ابعاد آن است و بدیهی است که از جمله این علوم، علوم انسانی میباشد زیرا این علوم نقشه راه و الگوی توسعه را مینمایاند (همان).
دوم. استفاده از دانشهای روز با نگاه نقادانه
رهبر فرزانه انقلاب بارها متذکر شدهاند که انتقادی که به شیوه اخذ علوم از غربیها دارند، به معنای نفی کامل این علوم نمیباشد. ایشان ارتباط با علوم روز را لازم میدانند، ولی هشدار میدهند که این رابطه به شکل یکطرفه و پذیرش تام نباشد. بنابراین باید با نگاه نقادانه آنها را ارزیابی کرد تا معلوم شود قابل پذیرش هستند یا خیر و در صورت پذیرش آیا نیازمند اصلاح هستند یا خیر.«بنشینید فکر کنید؛ نظریهپردازی کنید؛ از موجودی این دانشها در دنیا استفاده کنیم؛ بر آن چیزی بیفزاییم و نقاط غلط آن را برملا کنیم. این از جمله کارهایی است که جزو الزامات حتمی پیشرفت است» (همان).
سوم. استفاده از میراث علمی ـ فرهنگی داخلی
از دیگر اموری که باید مورد توجه قرار گیرد، مواریث گرانبهای علمی گذشتگان ایرانی و اسلامی است. آنچه در اینجا مهم است اصل توجه به این سرمایه ملی ـ اسلامی ارزشمند است. این مسئله بسیار مهم بارها مورد تأکید رهبری معظم قرار گرفته است (همان، دیدار با نخبگان جوان، 12/6/86).
چهارم. توجه ویژه به آموزههای قرآنی
از توصیههای مهم و مؤکد مقام معظم رهبری، انجام پژوهشهای قرآنی در زمینه علوم انسانی و پایه گذاری این علوم بر مبانی قرآنی است. از آنجا که قرآن کتاب هدایت انسان است، او را از جهات مختلف مورد توجه قرار داده است. بنابراین توجه به آموزههای قرآنی و ابتنای نظریههای مربوط به علوم انسانی بر قرآن نه تنها ممکن بلکه بسیار ضروری میباشد (همان: دیدار با جمعی از بانوان قرآنپژوه کشور، 28/7/88). براساس این سخن استفاده از نظریات دیگران متوقف بر این است که پیش از آن پژوهشهای قرآنی صورت گرفته باشد و نظر قرآن گرفته شده باشد. نهایتاً می توان گفت که اگر دانشمند علوم انسانی با مبنای قرآنی به نظریه پردازی در آن حیطه بپردازد، خود راهکاری برای تفسیر قرآن بر اساس مقتضیات زمان و مکان است.
نتیجه
تفسیر قرآن، براساس مقتضیات زمان مبتنی براصول ومبانی تفسیری است که اساس و پایه علم تفسیر است که رویکردخاص مفسر در تفسیر را معین میکند. اعتقاد ویا عدم اعتقاد به این مبانی در تقسیر به اقتضای زمان می تواند موثر ومبنا باشد و استفاده از ضوابط معتبر در تفسیر که زمینه تفسیر درست را فراهم و مفسر را از تفسیر خطا و تفسیر به رای حفظ میکند. شهید مطهری در مورد مهمترین پرسش عصر ما ، که میپرسند: چگونه قرآن که صدها سال قبل خطاب به مردم جزیرة العرب نازل شده است پاسخگوی نیازهای انسان معاصر است؟ راهکارهای مرجعیت علمی اهل بیتb، عقل تشریعی را ارائه میدهد وافراد دیگری مانند: آیت الله معرفت با ارائه بطن پژوهی مرحلهای و نسخ پژوهی و شهید صدر با ارائه نظریه منطقة الفراغ. امام خمینیe در زمینه فقه پویا و تعمیم آن به دیگر ساحتهای دین، نظریه پذیرش تأثیر زمان و مکان را بر حکم به وسیله تغییر موضوع بر اثر شرایط را ارائه داد. عرف با توجه به تشخیص برخی موضوعات در حیطه حقیقت عرفیه، میتواند در تغییر و تبدیل آن موضوعات و یا گسترش و تضییق دایره مصادیق آنها، حکم را نیز تغییر دهد. و موارد دیگری که ذکر شد این ظرفیت را برای قرآن در پاسخگویی به پرسشها و نیازها به اقتضای زمان فراهم کند.
فهرست منابع
ولایى، عیسى، فرهنگ اصطلاحات اصول، تهران: نشر نی، چاپ ششم، 1387ش.