نویسنده با استفاده از یافتهها و آموزههای موجود در عرصه تفسیر قرآنکریم در بخش قواعد، مبانی و پیشفرضها و همچنین با توجه به آموزههای جامعهشناختی، مناسبتی بین تفسیر و قرآن کریم1، در قالب «تفسیراجتماعی» برقرار میسازد و ضرورت چنین رویکردی را، با توجه به اصول یاد شده، تبیین مینماید؛ به اینمعنا که در شرایط فعلی که دانش رو به گسترش است و به همان میزان توان بهرهوری از قرآنکریم رو به افزایش میباشد، با مراجعه به مسائل علوم از جمله جامعهشناسی، میتوان پاسخهای متقن و پذیرفتنی از قرآن کریم استخراج کرد و به حل آن مسائل کمک کرد.