تدوین علوم انسانی با جهانبینی افراد و مکاتب، ارتباط مستقیم دارد، از این رو هر مکتبی که بخشی از «علم مدیریت» را گسترش میدهد، به همان اندازه نگرشهای خود را در آن وارد میسازد، لذا اگر نگرش ما نسبت به هستی، انسان و مدیریت از نگاه قرآن سامان یابد، دانش مدیریت ما نیز دگرگون خواهد شد. نظر قرآن در مورد هستی این است که نظام تکوین با نظام تشریع کاملاً هماهنگ است، لذا اگر کسی خلاف قوانین (تشریع و تکوین) عالم حرکت بکند، نظام هستی او را همراهی نمیکند. حال اگر یک سازمان با مدیریتی خاص بر خلاف قوانینی هستی حرکت کند، دچار مشکل خواهد شد. نظر قرآن نسبت به انسان این است که او اشرف مخلوقات و صاحب کرامت است و دو بعد مادی و معنوی دارد که، هر کدام نیازهای خاص خود را میطلبد و پاسخدهی به نیازهای هر بخش، ما را از پاسخدهی به بعد دیگر بینیاز نمیکند. مدیر نیز برای مدیریت باید از قوانین هستی آگاهی داشته باشد و به وجود پیچیده انسان و نیازهایش نیز معرفت داشته باشد تا مدیریتش موفقیتآمیز باشد، زیرا اگر مدیر از قوانین هستی، استعدادها، نیازها و نیروهای نهفته در وجود انسان بیخبر باشد و راه متعادل کردن آن را نداند، فاجعهای عظیم به بار میآورد چنان که در کشورهایی که از معارف انبیاء فاصله گرفتهاند، این وضع آشفته را میبینیم. مدیریت امانتی است که باید به اهلش واگذار شود؛ از این رو مدیران به طور مستقیم از طرف خداوند حکیم معرفی میشوند یا خداوند ملاکهای انتخاب آنها را بیان میفرماید.